السلام علیک یاامیرالمومنین | ||
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم الحمد للَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّد المرسلین و سیّد الخلق اجمعین سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الطّیّبین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الى یوم الدّین. خوشامد عرض میکنم به همهى شما میهمانان عزیز، جوانان عزیز، حاملان بشارتهاى بزرگ براى آیندهى امت اسلامى. هر کدام از شما، حامل یک بشارت بزرگ هستید. وقتى جوان در یک کشورى بیدار شد، امید به بیدارىهاى عمومى در آن کشور افزایش پیدا میکند. امروز جوانهاى ما در سرتاسر جهان اسلام بیدار شدهاند. این همه دام مقابل پاى جوانها قرار داده شده، اما جوان مسلمان و غیور و بلندهمت، از این گرفتارىها خودش را نجات داده. شما مىبینید در تونس، در مصر، در لیبى، در یمن، در بحرین چه اتفاق افتاد؛ در بقیهى کشورهاى اسلامى چه حرکتى به وجود آمده. اینها همه بشارت است.
آنچه که من به شما جوانان عزیز و فرزندان خودم عرض میکنم، این است که بدانید امروز تاریخ جهان، تاریخ بشریت، بر سر یک پیچ بزرگ تاریخى است. دوران جدیدى در همهى عالم دارد آغاز میشود. نشانهى بزرگ و واضح این دوران عبارت است از توجه به خداى متعال و استمداد از قدرت لایزال الهى و تکیهى به وحى. بشریت از مکاتب و ایدئولوژىهاى مادى عبور کرده است. امروز نه مارکسیسم جاذبه دارد، نه لیبرالدموکراسى غرب جاذبه دارد - مىبینید در مهد لیبرالدموکراسى غرب، در آمریکا، در اروپا چه خبر است؛ اعتراف میکنند به شکست - نه ناسیونالیستهاى سکولار جاذبهاى دارند. امروز در میان امت اسلامى، بیشترین جاذبه متعلق است به اسلام، به قرآن، به مکتب وحى؛ که خداى متعال وعده داده است که مکتب الهى و وحى الهى و اسلام عزیز میتواند بشر را سعادتمند کند. این یک پدیدهى بسیار مبارک و بسیار مهم و پرمعنائى است. امروز در کشورهاى اسلامى علیه دیکتاتورىهاى وابسته قیام شده است؛ این مقدمهاى است براى قیام علیه دیکتاتورى جهانى و دیکتاتورى بینالمللى، که عبارت است از دیکتاتورى شبکهى فاسد و خبیث صهیونیستى و قدرتهاى استکبارى. امروز استبداد بینالمللى و دیکتاتورى بینالمللى متجسم است در دیکتاتورى آمریکا و پیروان آمریکا و شبکهى شیطانى و خطرناک صهیونیستى. امروز اینها با روشهاى مختلف و با ابزارهاى گوناگون در همهى دنیا دارند دیکتاتورى میکنند. آنچه شما در مصر انجام دادید، در تونس انجام دادید، در لیبى انجام دادید، در یمن دارید انجام میدهید، در بحرین دارید انجام میدهید، در کشورهاى دیگر انگیزهى آن بشدت به وجود آمده است، جزئى از مبارزهى با این دیکتاتورى خطرناک و مضرى است که دو قرن است دارد بشریت را فشار میدهد. این پیچ تاریخىاى که گفتم، عبارت است از تحول از سیطرهى چنین دیکتاتورىاى به آزادى ملتها و حاکمیت ارزشهاى معنوى و الهى؛ این پیش خواهد آمد؛ استبعاد نکنید. این وعدهى الهى است که: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره».(1) خداى متعال تأکید میکند که اگر او را نصرت کردید، شما را نصرت خواهد کرد. ممکن است در نگاه عادى و مبتنى بر محاسبات مادى، بعید به نظر بیاید؛ اما خیلى از چیزها بعید به نظر مىآمد و اتفاق افتاد. شما در یک سال و دو سه ماه قبل از این آیا فکر میکردید که طاغوت مصر اینجور ذلیل شود و از بین برود؟ اگر آن روز به کسانى گفته میشد که رژیم وابستهى فاسدِ مبارک ساقط خواهد شد، بسیارى استبعاد میکردند؛ اما اتفاق افتاد. اگر کسى دو سال قبل از این ادعا میکرد که در شمال آفریقا این حوادث عجیب به وقوع خواهد پیوست، اکثر باور نمیکردند. اگر کسى میگفت که در کشورى مثل لبنان، یک گروه جوانِ مؤمن خواهند توانست رژیم صهیونیستى و ارتش مجهز صهیونیستى را شکست بدهند، کسى باور نمیکرد؛ اما اینها اتفاق افتاد. اگر کسى میگفت که نظام جمهورى اسلامى با این همه دشمنى که از شرق و غرب علیه او اعمال میشد، خواهد توانست سى و دو سال مقاومت کند و روزبهروز قوىتر شود و جلوتر برود، کسى باور نمیکرد؛ اما اتفاق افتاد. «وعدکم اللَّه مغانم کثیرة تأخذونها فعجّل لکم هذه و کفّ ایدى النّاس عنکم و لتکون ءایة للمؤمنین و یهدیکم صراطا مستقیما».(2) این پیروزىها آیت الهى است؛ اینها نشانههائى از قدرت فائقهى حق است که خداى متعال دارد به ما نشان میدهد. آن وقتى که مردم به میدان بیایند، آن وقتى که ما موجودى خودمان را وارد میدان کنیم، نصرت الهى قطعى است. خداى متعال راه را هم به ما نشان میدهد؛ «والّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا».(3) خدا، هم هدایت میکند، هم کمک میکند، هم به اهداف عالى میرساند؛ شرطش این است که ما در میدان باشیم. آنچه تا امروز پیش آمده است، بسیار بزرگ است. دویست سال غربىها با کمک پیشرفتهاى علمىِ خودشان بر امت اسلامى حکمرانى کردند؛ کشورهاى اسلامى را تصرف کردند؛ بعضى را مستقیماً، بعضى را غیرمستقیم به کمک دیکتاتورهاى محلى. انگلیس، فرانسه و در منتهاى کار، آمریکا - که شیطان بزرگ است - بر امت اسلامى تسلط پیدا کردند. هرچه توانستند، امت اسلامى را تحقیر کردند؛ غدهى سرطانى صهیونیسم را در قلب خاورمیانه - این منطقهى حساس - کاشتند و او را از همه جهت تقویت کردند و مطمئن بودند که مقاصد و سیاستهاشان در این منطقهى بسیار مهم عالم تأمین شده است. اما همت ایمانى، همت اسلامى، حضور مردمى، همهى این خوابهاى باطل را از بین برد؛ همهى این اهداف را متوقف کرد. امروز استکبار جهانى در مقابل بیدارى اسلامى احساس ناتوانى میکند. شما غالبید، شما پیروزید، آینده مال شماست. کارى که انجام گرفته است، کار بسیار بزرگى است؛ اما این پایان کار نیست - مهم این است - این شروع است، این آغاز است. ملتهاى مسلمان باید مجاهدت را ادامه بدهند تا بتوانند دشمن را از میدانهاى گوناگون ازاله کنند. مبارزه، مبارزهى همتها و عزمها و ارادههاست. هر طرف ارادهى قوىترى داشته باشد، او غالب است. آن کسى که دلش متکى به خداى متعال است، او غالب است. «ان ینصرکم اللَّه فلا غالب لکم»؛(4) اگر نصرت خدائى را به دست بیاورید، هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد؛ شما پیش خواهید رفت. ما میخواهیم ملتهاى مسلمان که تشکیلدهندهى امت بزرگ اسلامىاند، آزاد باشند، مستقل باشند، عزیز باشند، تحقیر نشوند؛ با احکام مترقى و متعالى اسلام، زندگى خودشان را سامان بدهند؛ و اسلام میتواند. در طول سالیان دراز، ما را از لحاظ علمى عقب نگه داشتند؛ فرهنگ ما را پامال کردند، استقلال ما را از بین بردند. امروز ما بیدار شدهایم. ما میدانهاى علم را هم یکى پس از دیگرى تصرف خواهیم کرد. وقتى جمهورى اسلامى در سى سال قبل تشکیل شد، دشمنان میگفتند انقلاب اسلامى به پیروزى رسید، اما قادر نیست میدانهاى زندگى را یکى پس از دیگرى مدیریت کند، و عقب خواهد نشست. امروز جوانان ما به برکت اسلام توانستهاند کارهاى بزرگى را در عرصهى علم انجام بدهند که در گذشته هرگز به فکر خود آنها هم نمیرسید. امروز به برکت توکل به خداى متعال، جوان ایرانى کارهاى بزرگ علمى را انجام میدهد: اورانیوم را غنىسازى میکند، سلولهاى بنیادى را تولید میکند و پرورش میدهد، در زیستفناورى قدمهاى بلند برمیدارد، به فضا دست مىاندازد؛ همه به برکت توکل به خداى متعال و با شعار «اللَّهاکبر». ...(5) ما توانائىهاى خودمان را دستکم نگیریم. از بزرگترین آفتهائى که فرهنگ غربى بر کشورهاى اسلامى وارد کرد، دو تصور غلط و انحرافى بود: یکى تلقین و تزریق ناتوانى ملتهاى مسلمان؛ باوراندند که از شما کارى برنمىآید؛ نه در میدان سیاست، نه در میدان اقتصاد، نه در میدان علم؛ گفتند شما ضعیف هستید. ما کشورهاى اسلامى دهها سالِ طولانى در این باور غلط باقى ماندیم و عقب ماندیم. تلقین دوم و باور دومى که به ما تزریق کردند، بىنهایت بودن و غیر قابل شکست بودن قدرت دشمنان ماست. اینجور تفهیم کردند که آمریکا را که نمیشود شکست داد، غرب را که نمیشود به عقبنشینى وادار کرد؛ مجبوریم در مقابل اینها تحمل کنیم. امروز براى ملتهاى مسلمان عینى شده است که این هر دو باور، غلط اندر غلط است. ملتهاى مسلمان میتوانند پیش بروند؛ میتوانند مجد و عظمت اسلامى را که یک روز در اوج افتخار و در قلهى درخشندگى علمى و سیاسى و اجتماعى قرار داشتند، تجدید کنند و دشمن مجبور است در میدانهاى متعددى عقبنشینى کند. این قرن، قرن اسلام است. این قرن، قرن معنویت است. اسلام عقلانیت را و معنویت را و عدالت را با یکدیگر به ملتها هدیه میدهد؛ اسلامِ عقلانیت، اسلامِ تدبر و تفکر، اسلامِ معنویت، اسلامِ توجه و توکل به خداى متعال، اسلامِ جهاد، اسلامِ کار، اسلامِ اقدام؛ اینها تعالیم خداى متعال و تعالیم اسلامى است به ما. آنچه امروز مهم است، این است که دشمن در مقابل ضربهاى که در مصر و تونس و لیبى و بقیهى کشورهاى منطقه کموبیش بر او وارد آمده است، مشغول طراحى و توطئهچینى است. باید متوجه توطئههاى دشمن بود. باید مراقب بود انقلابهاى مردم را از آنها نربایند، راهها را منحرف نکنند. از تجربههاى دیگران استفاده کنید. دشمن کارهاى زیادى میکند براى اینکه انقلابها را منحرف کند، براى اینکه حرکتها را خنثى کند، براى اینکه مجاهدتها و خونهاى ریختهشده را ناکام کند؛ باید مراقب بود، باید هوشیار بود. شما جوانها موتور این حرکتها هستید؛ هوشیار باشید، متوجه باشید. ما در این سى و دو سال تجربیات زیادى داریم. سى و دو سال است که ما با دشمنىها معارضه کردهایم، ایستادگى کردهایم و بر دشمنىها فائق آمدهایم. ...(6) هیچ توطئهاى نبوده است که غرب و آمریکا بتوانند علیه جمهورى اسلامى انجام بدهند و انجام نداده باشند. هر کارى نکردند، چون نمیتوانستند. هر کارى توانستند، کردند و در همهى مراحل توى دهنشان خورده است و شکست خوردهاند. ...(7) بعد از این هم همین جور خواهد بود. بعد از این هم در همهى توطئهها علیه جمهورى اسلامى شکست خواهند خورد؛ این وعدهى الهى است به ما، و ما شک نداریم. ما در صدق وعدهى الهى تردید نمیکنیم. ما به خداى متعال سوءظن نداریم. خداى متعال ملامت میکند کسانى را که به او سوءظن دارند؛ «و یعذّب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظّانّین باللَّه ظنّ السّوء علیهم دائرة السّوء و غضب اللَّه علیهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و سائت مصیرا».(8) وعدهى خداى متعال، وعدهى صادق است. ما چون وارد میدانیم، داخل عرصهى مبارزه هستیم - ملت ایران همهى امکانات خود را وارد عرصه کرده است - بنابراین نصرت الهى قطعى است. در همهى کشورهاى دیگر هم همین جور است. منتها باید هوشیار باشیم. همهى ما باید هوشیار باشیم. همهى ما بایستى متوجه مکائد دشمنان باشیم. دشمن سعى میکند حرکتها را خنثى کند، اختلاف ایجاد کند. امروز نهضت اسلامى در دنیاى اسلام شیعه و سنى نمیشناسد؛ شافعى و حنفى و جعفرى و مالکى و حنبلى و زیدى نمیشناسد؛ عرب و فارس و بقیهى قومیتها را نمیشناسد؛ در این میدان عظیم، همه هستند. سعى کنیم دشمن بین ما تفرقه نیندازد. همه با هم احساس برادرى کنیم، هدف را مشخص کنیم. هدف، اسلام است؛ هدف، حکومت قرآنى و اسلامى است. البته بین کشورهاى اسلامى مشترکاتى وجود دارد، تمایزهائى هم وجود دارد. هیچ الگوى واحدى براى همهى کشورهاى اسلامى وجود ندارد. در کشورهاى مختلف، شرائط جغرافیائى، شرائط تاریخى، شرائط اجتماعى مختلف است؛ اما اصول مشترکى وجود دارد: همه با استکبار دشمنیم، همه با تسلط و سیطرهى خباثتآمیز غرب مخالفیم، همه با وجود غدهى سرطانى اسرائیل مخالفیم. ...(9) هر جائى که احساس بشود کارى دارد انجام میگیرد که به نفع اسرائیل است، به نفع آمریکاست، آنجا باید هوشیار باشیم؛ بدانیم این حرکت، حرکت بیگانه است؛ حرکت غریبه است؛ حرکت خودى نیست. آنجائى که حرکت، یک حرکت اسلامى و ضد صهیونیستى و ضد استکبارى و ضد استبدادى و ضد فساد است، آنجا حرکت، حرکت درستى است؛ آنجا همه با هم خودى هستیم؛ دیگر شیعه هستیم، سنى هستیم، از این کشوریم، از آن کشوریم، تفاوت نمیکند. باید همه یکجور فکر کنیم. ببینید امروز - این یک مثالِ پیشپاافتاده و جلوى چشم است - تمام دستگاههاى رسانهاى دنیا سعیشان بر این است که مردم بحرین و حرکت بحرین را در انزوا قرار بدهند. داعى بر این کار چیست؟ چون مسئله، مسئلهى شیعه و سنى است. میخواهند اختلاف ایجاد کنند، میخواهد تمایز و خطکشى به وجود بیاورند. بین آن مسلمانان و مؤمنینى که به این مذهب یا آن مذهب اسلامى گرایش دارند، تفاوتى وجود ندارد. وجه مشترک همه، اسلام است. وجه مشترک همه، امت اسلامى است؛ وحدت امت اسلامى است. ...(10) رمز پیروزى و تداوم حرکت، توکل به خدا، حسنظن به خدا، اعتماد به خداى متعال و حفظ وحدت و پیوستگى است. عزیزان من! فرزندان من! مواظب باشید دشمن حرکت شما را متوقف نکند. خداى متعال در دو جاى قرآن به پیغمبرش میفرماید: «فاستقم کما امرت»،(11) «و استقم کما امرت»؛(12) استقامت کن. استقامت یعنى ایستادگى کردن، ادامه دادن، راه را دنبال کردن، متوقف نشدن؛ این رمز کار است. باید پیش برویم. این حرکت، حرکت موفقى است؛ چون آفاق روشنى دارد. افق، روشن است. آینده، آیندهى بسیار روشنى است. آن روزى خواهد رسید که امت اسلامى به حول و قوهى الهى در اوج اقتدار و استقلال قرار بگیرد ...(13) ملتهاى مسلمان با حفظ خصوصیات خود، تمایزهاى خود، در زیر چتر واحد دعوت الىاللَّه و الىالاسلام قرار بگیرند؛ همه با هم باشند. آن وقت است که امت اسلامى عزت خود را پیدا خواهد کرد. ما در کشورهاى خودمان منابع زیرزمینى داریم، مناطق راهبردى و استراتژیک داریم، امکانات طبیعىِ فراوان داریم، انسانهاى برجسته داریم، نیروهاى انسانىِ پیشرفته و بااستعداد داریم؛ بایستى همت کنیم. خداى متعال هم انشاءاللَّه به این همت برکت خواهد داد. من به شما جوانها بگویم، آینده مال شماست. شما جوانها به حول وقوهى الهى و باذناللَّه آن روز را خواهید دید و انشاءاللَّه افتخارات خودتان را به نسلهاى بعد از خودتان تحویل خواهید داد. والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته 1) حج: 40 2) فتح: 20 3) عنکبوت: 69 4) آلعمران: 160 5) نداى تکبیر 6) نداى تکبیر و شعار «لبیک یا خامنهاى» 7) شعار «الموت لأمریکا» 8) فتح: 6 9) شعار «الموت لاسرائیل» 10) نداى تکبیر و شعار «وحدة وحدة اسلامیة» 11) هود: 112 12) شورى: 15 13) شعار «هیهات منّا الذّلة» [ شنبه 90/11/22 ] [ 4:44 عصر ] [ Mohajer 145 ]
[ نظرات () ]
تعریف علم اقتصاد علم اقتصاد عبارت است از دانشی که به تخصیص بهینه کالاها و فراورده ها میپردازد. به عبارت دیگر ، علمی است که به تفسیر حیات اقتصادی و پدیدههای آن و ارتباطشان با عوامل کلّی آنها اهتمام می ورزد. اقتصاد اسلامی نظام اقتصاد اسلامی عبارت است از مجموعه قواعد کلّی ارائه شده در اسلام در زمینه روش تنظیم حیات اقتصادی و حلّ مشکلات اقتصادی ، در راستای تامین عدالت اجتماعی. [ شنبه 90/11/22 ] [ 3:12 عصر ] [ Mohajer 145 ]
[ نظرات () ]
لحظهنشناسیها: 1. کار را در لحظه خود انجام ندادند «لحظه را باید شناخت، نیاز را باید دانست. کسانى در کوفه دلهاشان پر از ایمان به امام حسین بود، به اهلبیت محبت هم داشتند، اما چند ماه دیرتر وارد میدان شدند» «لحظه را نشناختند؛ عاشورا را نشناختند؛ در زمان، آن کار را انجام ندادند.»2 «عدّه توّابین، چند برابر عدّه شهدای کربلاست. شهدای کربلا همه در یک روز کشته شدند؛ توّابین نیز همه در یک روز کشته شدند. اما اثری که توّابین در تاریخ گذاشتند، یک هزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! بهخاطر اینکه در وقت خود نیامدند. کار را در لحظه خود انجام ندادند. دیر تصمیم گرفتند و دیر تشخیص دادند.» 2. شیخ به بالای دار رفت «در صدر مشروطه علماى بزرگى بودند -که من اسم نمىآورم، معروفند- که اینها ندیدند توطئهاى را که آن روز غربزدگان طراحى میکردند؛ توجه نکردند که حرفهایى که اینها دارند در مجلس شوراى ملىِ آن زمان میزنند، یا در مطبوعاتشان مینویسند، مبارزه با اسلام است؛ مماشات کردند. نتیجه این شد که کسى که میدانست و میفهمید - مثل مرحوم شیخ فضلاللَّه نورى - جلوى چشم آنها به دار زده شد و اینها حساسیتى پیدا نکردند؛ این اشتباهى است که آنجا انجام گرفت؛ این اشتباه را ما نباید انجام بدهیم.» ادامه مطلب... [ شنبه 90/11/22 ] [ 6:19 صبح ] [ Mohajer 145 ]
[ نظرات () ]
رهبر انقلاب در دیدار با مردم قم شرایط امروز کشورمان را اینچنین توصیف کردند: «یک روز در صدر اسلام، دشمنان به نظرشان رسید که با شِعب ابىطالب و محاصرهى اقتصادى مسلمآنها، آنها را از پا بیندازند؛ اما نتوانستند. این روسیاههاى بدمحاسبهگر خیال میکنند ما امروز در شرائط شِعب ابىطالبیم. اینجور نیست. ما امروز در شرائط شِعب ابىطالب نیستیم؛ ما در شرائط بدر و خیبریم.»1 اما شرایط بدر و خیبر با شرایط شعب ابیطالب چه تفاوتهایی دارد؟ حجتالاسلاموالمسلمین مهدی طائب، کارشناس و پژوهشگر تاریخ اسلام در گفتگو با پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب به بیان این تفاوتها پرداخته است. محاصرهی شعب ابیطالب یکی از نقاط حساس و سرنوشتساز تاریخ اسلام است. لطفاً دربارهی چرایی وقوع این محاصره و اثرات آن توضیح دهید. خدای متعال در قرآن به مسلمانانی که در مواجهه با فضای عملیات روانی دشمن قرار داشتند -دشمنی که میکوشید مؤمنین را مأیوس کند و آنها را به این باور برساند که راهی جز تسلیم ندارند و مقاومت یا اقدامات تقابلی یا تهاجمیشان بیاثر است- میفرماید «و اذکُرُوا»؛ بهیاد آورید که «إذ أنتُم قلیلٌ» شما کم بودید و اصلاً قدرتی نداشتید و «یتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ»2، مشرکان شما را مثل دانه از زمین برمیداشتند، زیر پا لگدمال میکردند و اگر بادی میآمد، مانند همان دانهی بیارزش، در هوا این طرف و آن طرف میشدید. به یاد بیاورید که خداوند متعال شما را زیاد کرد تا اینکه به نیرویی تبدیل شدهاید که دیگر دشمن روی شما حساب میکند. پس معلوم میشود، مؤمنینی که کنار رسولالله صلواتاللهعلیهوآله بودند، دوران ضعف بسیار مأیوسکنندهای را سپری کردند که اگر خدای متعال در معادلهی آن دوران نبود، از بین رفتن آنها حتمی بود. اوج آن «یتَخَطَّفَکُمُ النَّاس» هنگامی بوده است که پیامبر اکرم صلواتاللهعلیهوآله در مکه بودند و همان تعداد اندک مؤمنین به ایشان، در اثر اِعمال محدودیتها و تعرضات مشرکین، به حبشه مهاجرت کرده بودند. آنهایی هم که در مکه مانده بودند، یا امکان مهاجرت نداشتند یا به دلایلی مانند عدم تضعیف هستهی دینی حاضر در مکه، صلاح نبود که مهاجرت کنند. در مکه به دلیل حضور بنیهاشم، مشرکین اجازه نمییافتند به شخص پیامبر تعرضی کنند، چون ابوطالب که ظاهراً به اسلام نگرویده بود، به عنوان رئیس قبیلهی قریش و طایفهی بنیهاشم، با آداب و سنن و تعصبهای قومی از پیامبر صلواتاللهعلیهوآله محافظت میکرد. البته به غیر از این، مشرکین میتوانستند سایر محدودیتها را علیه مسلمانان اعمال کنند. مشرکین در این مقطع یک محاصرهی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی همهجانبه را علیه مؤمنین طراحی و اجرا کردند. آنها طبق این برنامهی تحریم، تمام ارتباطات مسلمین را قطع کردند. مسلمانان که حتی از سرپناهی در مقابل گرمای تابستان محروم شدهبودند، تقریباً سه سال از داراییهای خودشان خوردند و امکان فعالیت اقتصادی نداشتند، به گونهای که در اواخر دوران شِعب ابیطالب، حتی برای بچههایشان هم غذایی یافت نمیشد. مؤمنین در آن سه سال بسیار تکیده و فرسوده شدند؛ تا حدی که اگر محاصره شکسته نمیشد، تنها یک قدم تا مرگ فاصله داشتند. چرا مشرکین حاضر شدند تنها به دلیل از بین رفتن نامه، محاصرهی شعب را پایان دهند؟ در آن زمان آیهای نازل شد و خداوند فرمود «وَ لَا تَهِنُوا فِی ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ» در درگیری با اینها سست نشوید، زیرا «إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ» اگر شما در درگیری با آنها درد میکشید، آنها هم مثل شما درد میکشند و البته یک تفاوتی با هم دارید «تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا یرْجُونَ»3 شما امیدی به خدا دارید که آنها ندارند. در آن وضعیت سخت، یکی از منابع مالی ارزشمند برای مسلمانان، همان تجارت حضرت خدیجه سلاماللهعلیها و اموالش بود. مشرکین برای تکمیل محاصرهشان تمام معاملات تجاری حضرت خدیجه سلاماللهعلیها را قطع کردند تا هیچ کس به مسلمین جنس نفروشد. در نتیجه مسلمانان مجبور بودند که اجناس را به چهار برابر و پنج برابر قیمت بخرند. ضمن اینکه مشرکین برای جلوگیری از دادو ستد اجناس کاروآنهای تجاری با مسلمانان داخل شعب، مجبور بودند اجناس را گرانتر بخرند. وقتی اجناس را گران میخریدند، دیگر در مکه کسی خریدار این اجناس گران نبود. در نتیجه طی این سه سال، تراز مالی بسیار بالایی از مکه خارج شد. بنابراین مشرکین احساس کردند ادامهی این سیاست، مکه را هم دچار فقر میکند و تجار مکه هم از بین میروند. یعنی همانطور که مسلمین در شعب زیان میدیدند، تجار مکه هم زیان شدیدی را تحمل میکردند، منتها آنهایی که داخل شعب بودند، میگفتند ما خدا را داریم، اما آنهایی که بیرون بودند، هیچ اعتمادی به خدا نداشتند. لذا شعب و بیرون شعب مانند دو کُشتیگیر در حال مسابقه، نفسهایشان رو به اتمام بود و کسی برنده بود که یک قدم بیشتر مقاومت میکرد. بنابراین وقتی موریانه آن کاغذ را خورد، یکباره راهی برای مشرکین هم پیدا شد که خودشان را نجات دهند. اگر بخواهیم به جنگ بدر بپردازیم، این جنگ یک بهانهی اقتصادی داشت و آن هم مسدود کردن راه کاروان تجاری ابوسفیان بود. برخی شبهه میکنند که پیامبر اکرم صلواتاللهعلیهوآله راه تمامی کاروآنهای مکه را میبستند. نظر شما در این باره چیست؟ نه، این یک اشتباه تاریخی است که برخی گمان کردهاند پیامبر اکرم صلواتاللهعلیهوآله راه تجاری مردم مکه را بستند. خیر، چنین نبوده است. به این دلیل که وقتی حضرت از جنگ احد برمیگشتند، خداوند متعال به ایشان فرمان داد که برو و ابوسفیان را تعقیب کن و فقط هم با کسانی برو که دیروز در جنگ فرار نکردند. همهی آنهایی که مانده بودند، به غیر از زخمیها حدود هفتاد نفر بودند. حضرت که از مدینه حرکت کردند، در راه با کاروان تجاری «نائب بن مسعود اشجعی» ملاقات کردند که از شام راهی مکه بود. نایب بن مسعود مشرک بود، اما پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را دوست داشت. به ایشان عرض کرد «من از این وضعیتی که برای شما پیش آمده، خوشحال نیستم، آیا کمکی از دست من برمیآید؟» پیامبر فرمودند «در این مسیر اگر دیدی که ابوسفیان با لشگرش به سوی ما میآید کاری کن که برگردد و نیاید.» سؤال این است که نایب بن مسعود عازم کجا بود؟ مکه. چه داشت؟ آذوقه. اگر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم راه تجاری اهل مکه را بسته بود، پس این کاروان چطور از مکه به شام رفت و آمد کرده بود؟ دلیل دوم نقض ادعای فوق این است که وقتی نعیم به ابوسفیان گفت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم با یک سپاه فراوان به تعقیب تو آمده است، ابوسفیان برای اینکه ایشان را از ادامهی حرکت بازدارد، به یک کاروان تجاری دیگر که از مکه راهی شام بود و بار آذوقه داشت گفت «شما وقتی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را دیدید، بگویید که ابوسفیان با یک لشکر به سمت شما میآید.» به آنها گفت وقتی برگشتید مکه، من بار گندم به شما میدهم. پس اگر پیامبر اکرم صلواتاللهعلیهوآله راه تمام کاروانهای مکه را میبسته بود، این کاروان چگونه میخواسته عبور کند؟ بنابراین ایشان راه کاروانی را بست که اموال مشرکین تجهیزکنندهی جنگ علیه مسلمانان در آن بود. اما تفاوت این بستن راه چه بود؟ مشرکین در شعب ابیطالب، حضرت و مسلمانان را محاصره کردند، اما این محاصره برای خودشان هم ضرر مالی داشت. در حالی که پیامبر اکرم صلواتاللهعلیهوآله راه کاروان تجهیزی مشرکین را بست، اما اولاً ضرر مالی برای مسلمانان نداشت، چون این کاروانی نبود که بخواهد با مدینه معاملهی تجاری داشته باشد. ثانیاً خود کاروان برای مدینه سود بود. ثالثاً زمینگیر کردن دشمن باعث ارتقای توان عملیاتی مسلمانان بود. در شُرُف وقوع عملیات بدر، برخی مسلمانها در برابری دو نیروی متقابل تردید داشتند. یعنی برخی از آنها گمان میکردند که ما بنا بود برویم و کاروان را مصادره کنیم، اما به جای کاروان با رؤسا و مالکین کاروان روبهرو هستیم. قوت نظامی آنها هم به گونهای است که ما توان مقابله نداریم؛ پس ما باید برای تجدید قوا عقبنشینی کنیم. این عده چرا به چنین جمعبندی رسیدند؟ زیرا ظاهر توانمند مشرکان را میدیدند و این ظاهربینی، نتیجهی غفلت از همراهی خدا بود. اما پیامبر اکرم صلواتاللهعلیهوآله فرمودند اگر شما ایستادگی کنید، با اینکه عدد شما با آنها برابر نیست، ولی از نظر عملیاتی هم موفق میشوید. یعنی اگر آنها سه برابر شما نیرو و تجهیزات دارند، شما هم مؤید به نصرت خداوند هستید. «وَ مَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُم بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ»4 اصلاً پیروزی دست خداوند است. موقعیت مسلمانان در جنگ خیبر چگونه بود و چه تفاوتی با موقعیت آنان در جنگ بدر داشت؟ در غزوهی خیبر، آن جبههی یهودی که طراح اصلی و مغز متفکر مشرکین بود، خود را علنی کرد و همهی دار و ندارش را در منطقهی خیبر جمع کرد تا با پیامبر اکرم صلواتاللهعلیهوآله مقابله کند. در این هنگام مؤمنین که تا پیش از این نفسشان به شماره افتاده بود و به هیچ عنوان در مدینه و حومه با یهودیان درگیر نمیشدند، در موقعیتی قرار گرفتند که توانستند استحکامات یهودیان را دویست کیلومتر دورتر از مدینه محاصره کنند و این یعنی تفاوت موقعیت؛ یک روزی درون شهرشان محاصره میشدند، اما حالا دشمن را در منطقهی خودش محاصره کرده بودند. وقتی دشمنان در خیبر شکست خوردند، دو ضربهی اساسی به آنها وارد آمد؛ اول اینکه متفکرهایشان مثل «علی بن أخطب» ضربه خوردند. دوم اینکه ثروت عظیمی در اختیار پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم قرار گرفت، به گونهای که پس از آن، اوضاع مادی مدینه کاملاً تغییر کرد؛ اصحاب صُفّه دارای خانه و امکانات شدند، سپاه پیامبر اکرم صلواتاللهعلیهوآله دارای زره و اسب و امکانات شدند و مدینه از آن فقر پیشین درآمد. پس یکی از ویژگیهای دو نبرد بدر و خیبر این بود که معادلهی میان مسلمین و مشرکین را معکوس کرد. تا قبل از عملیات بدر و خیبر، معادله به نفع مشرکین و دشمنان بود و آنها از حربههای «ضربه زدن»، «مصادرهی اموال» و «تنگنای اقتصادی» استفاده میکردند، اما بدر و خیبر معادله را برعکس کرد و این حربهها را از دست آنها بیرون آورد. درست است که دشمنان ما طی سی سال گذشته تحریمهایی را علیه ما اعمال کردهاند، اما امروز ما به موقعیتی مانند شرایط پس از خیبر رسیدهایم. یعنی موقعیت ما در برابر دشمن معکوس شده است. ما دیگر در درون خودمان از نظر امکانات نیازمند آمریکاییها نیستیم و اگرچه در مقاطعی اذیت میشویم، اما چرخ ما نسبت به 30 سال قبل به بهترین وجه میچرخد. هماکنون ما اگر سختی داریم، نسبت به ایدهآلها سختی داریم و نه نسبت به دوران ستمشاهی. آن موقع نه پزشک داشتیم، نه مهندس داشتیم، نه جاده داشتیم؛ «یتَخَطَّفَکُمُ النَّاس» بودیم، اما داستان امروز ما داستان پس از خیبر است. در اثر مقاومت ایران در برابر سی سال اعمال فشارهای دشمنان، چشمان مردم منطقه باز شده است. اکنون دیگر مسلمانان منطقه بیدار شدهاند و به این نتیجه رسیدهاند که آمریکا نمیتواند کاری بکند. بنابراین هماکنون جهان اسلام در موقعیت پس از خیبر است. مثلاً گاز اسرائیل از مصر تأمین میشد و وقتی حرکت بیداری اسلامی در مصر به پیروزی رسید، مردم مصر گفتند ما میخواهیم با اسرائیل قطع رابطه کنیم. گاز مصر که از تنگهی هرمز عبور نمیکند که ما جلویش را بگیریم! اما چون در مصر بیداری اسلامی رخ داده، انگار تنگهی هرمز آنجا هم بسته شده است. مردم مصر مصمم میگویند که ما دیگر به اسرائیل گاز نمیدهیم. بنابراین اگر در زمان رسولالله صلواتاللهعلیهوآله خیبر شکسته شد، حالا هم این خیبر بزرگ در حال شکستن است. ما در زمان فروریختن خیبر صهیونیسم جهانی هستیم و طنین رسای این پیروزی ما و شکست آنان در همهی جهان پیچیده است. 1. بیانات رهبر انقلاب در دیدار با مردم قم، 90/10/19 2. سورهی مبارکهی انفال، آیهی 36؛ «وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآواکُمْ وَ أَیدَکُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیباتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»؛ و به یاد آورید زمانی را که گروهی اندک و ضعیف شده در زمین بودید و میترسیدید که مردم شما را بربایند و خدا با نصرت خود شما را یاری و تأیید نمود و ازپاکیزهها شما را روزی داد تا شاید شکر بگزارید. 3. سورهی مبارکهی نساء، آیهی 104؛ «وَ لَا تَهِنُوا فِی ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا یرْجُونَ وَ کَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا»؛ و در تعقیب کفار سستى نکنید، چون اگر شما رنج مىبرید، آنان نیز مانند شما رنج مىبرند؛ با این تفاوت که شما از خدا امید پاداش دارید و آنان ندارند و همانا خداوند دانا و حکیم است. 4. سورهی مبارکهی آلعمران، آیهی 126؛ «وَ مَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُم بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ»؛ و خدا آن را جز مژدهاى براى شما قرار نداد تا دلهاى شما به آن آرامش یابد، و یارى جز از جانب خداوند تواناى حکیم نیست. [ چهارشنبه 90/11/5 ] [ 1:38 عصر ] [ Mohajer 145 ]
[ نظرات () ]
لطفا به این اسمس توجه کنید: تا پیام رو دیدی 8 بار بگو یا ابوالفضل و برای 8 نفر بفرست. همین الان خبر خوشی می شنوی. به ابوالفضل قسمت میدم بفرست. فقط امتحان کن، خیلی عجیبه. این اسمس رو یک آدم بی سواد یا خرافی نفرستاده، یکی از همکلاسیام که دانشجوی کارشناسی ارشد است برام فرستاد. اولین فکری که به ذهنم رسید این بود که قداست حضرت ابوالفضل سر جاش، اما 8 بار نام مقدس ایشون رو آوردن و به 8 نفر فرستادن چه ربطی به برآورده شدن حاجات یا شنیدین خبر خوش داره؟! چون بعضی از حاجات برای برآورده شدن نیاز به تلاش و برنامه و بعضی هم نیاز به صبوری دارند و برخی از حاجات هم برخلاف تصور ما، برآورده شدنشون به صلاحمون نیستن. از این دست اسمس ها در این روزا فراوونه. هدف نویسنده اصلی این خرافات، یا بازارگرمی و ریختن پول بادآورده به جیب اپراتورهای موبایله یا تخریب باور های مذهبی و نام مبارک حضرت ابوالفضل. دین اسلام و اهل بیت، پیام آور عقل و منطق هستند، نه خرافات. لذا دوستان در برخورد با این گونه اسمس ها یا سایتها و .... قبل از هر چیزی ببینن مطالب عنوان شده معقوله یا نه؟ برای این کار از علمای واقعی مشورت بگیرین. تا نا خواسته موجب تخریب نام مقدس امام حسین و حضرت عباس نشیم.
[ چهارشنبه 90/9/16 ] [ 11:35 صبح ] [ Mohajer 145 ]
[ نظرات () ]
برگرفته از گفتگوی خبر نامه پایداری با مریم صیاد شیرازی، دختر شهید صیاد شیرازی ص 14 متاسفانه گاهی می بینیم که بعضی افراد زمانی که صاحب فرزند ناتوان یا عقب مانده ذهنی می شوند، ناشکری کرده و او را طرد می کنند. وقتی شهید صیاد متوجه شد که خداوند فرزند عقب مانده ذهنی به وی عطا کرده است، چه عکس العملی نشان داد و رفتار وی با این فرزندش چگونه بود؟
[ دوشنبه 90/9/7 ] [ 9:53 صبح ] [ Mohajer 145 ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |