السلام علیک یاامیرالمومنین | ||
یونس ابن یعقوب از امام صادق (علیهالسلام) نقل کرده است که:
[در خصوص مؤمنان] هر بدنی که چهل روز آسیبی به آن وارد نشود، ملعون است و دور از رحمت خداوند.
گفتم: واقعاً ملعون است!؟ فرمود: بله. گفتم: واقعاً!؟ باز فرمود: بله.
پس چون امام(ع) سنگینی مطلب برای من را مشاهده کرد، فرمود:
ای یونس! از جمله بلا و آسیب به بدن، همین خراش پوست، و ضربه خوردن، و لغزیدن، و یک سختی و خطا کردن، و پاره شدن بند کفش، و چشم درد، و مانند اینها است [نه لزوماً مصیبتهای بزرگ].
مؤمن نزد خداوند بافضیلتتر و گرامیتر از آن است که بگذارد چهل روز بر او بگذرد و گناهانِ او را پاک ننماید؛ ولو به یک غم پنهان در دل، که او نفهمد این غم از کجا حاصل شده است.
به خدا قسم، وقتی یکی از شما سکههای درهم را در کفِ دست، وزن میکند و متوجه نقصان آن شده و غصهدار میشود، سپس دوباره وزن میکند و متوجه میشود که وزنش درست بوده، همین غصه کوتاه و گذرا، موجب آمرزش برخی از گناهان اوست.
[ سه شنبه 91/5/24 ] [ 10:38 عصر ] [ Mohajer 145 ]
[ نظرات () ]
http://s3.picofile.com/file/7503051070/girls.mp3.html [ سه شنبه 91/5/24 ] [ 3:1 صبح ] [ Mohajer 145 ]
[ نظرات () ]
نکته2- تو برای خدا باش، خدا و همه ملائکه اش برای تو خواهند بود. «مَن کانَ لله، کان الله لَه» نکته3- سعی کنید صفات خدایی در شما زنده شود؛ خداوند کریم است، شما هم کریم باشید. رحیم است، رحیم باشید. ستاّر است، ستار باشید... نکته4- دل جای خداست، صاحب این خانه خداست. آن را اجاره ندهید. نکته5- کار را فقط برای رضای خدا انجام دهید، نه برای ثواب یا ترس از جهنّم. نکته6- اگر انسان علاقه ای به غیر خدا نداشته باشد، نفس و شیطان زورشان به او نمی رسد. نکته7- اگر کسی برای خدا کار کند، چشم دلش باز می شود. نکته8 - اگر مواظب دلتان باشید و غیر خدا را در آن راه ندهید، آنچه را دیگران نمی بینند شما می بینید. و آنچه دیگران نمی شنوند، شما می شنوید. نکته9- هرکاری می کنید نگویید: "من کردم"، بگویید: «لطف خداست». همه را از خدا بدانید. نکته10- نفس امّاره را مهار کنید و با آن مخالفت کنید. نکته11- به سادات احترام بگذارید، و آنان را در هر مرتبه و منزلتی هستند گرامی بدارید. نکته12- انسان هرقدر به دستورات پروردگار عمل کند، به همان اندازه به خدا نزدیک می شود. [ شنبه 91/5/14 ] [ 9:49 عصر ] [ Mohajer 145 ]
[ نظرات () ]
1- دو سه ماه پیش ، یکروز نزدیک ظهر در خیابان پردیس (ملاصدرا) در حال رانندگی بسمت جنوب بودم و طبعاً در اون خیابان باریک ، نمیتونستم سرعت زیادی داشته باشم ! در همون حال ، مردی رو دیدم که از روبرو (درجهت مخالف رانندگی من ) در سواره رو و در فاصله تقریبا دومتری از مسیری که من رانندگی میکردم ، درحال مکالمه با تلفن همراهش ، داره بسمت شمال میاد . وقتی که با همون فاصله حدود دوسه متری از اون رد شدم ، صدای «تق» بلندی شنیدم ، و وقتی با تعجب به آینه بغل نیگا کردم ، مردک رو دیدم که خم شد و از زمین چیزی رو برداشت ! (که از قرار موبایلش بود که به ماشین من کوبیده بود !) بدون توجه و جدی گرفتن موضوع ، براه خودم ادامه دادم و رفتم داخل پارکینگی که اونجا بود و پارک کردم . وقتی داشتم در ماشین رو قفل میکردم ، دیدم همون مرد ، درحالی که مچ دست «بادکرده(!)» خودش رو گرفته ، پیداش شد ! با حالتی مظلومانه و دردآلود بمن گفت : آقا ! زدی منو ناقص کردی ، حتی توقف نکردی ببینی چی شده ؟!! من که خیلی تعجب کرده بودم ، گفتم : من ؟ ولی شما که با ماشین من بیشتر از دومتر فاصله داشتی ! گفت : ایناها ! نیگا کن !آینه ت خورد به مچ دستم و داغونم کرد ! (قد و قواره آقاهه کوتاه و در اون حد نبود که مچش به آینه من بخوره !!) همون موقع یکنفر هم از راه رسید و شهادت داد که «آقا راست میگه ! من دیدم شما زدین بهش و رفتین !» خب ! سناریو دیگه تکمیل شده بود ! خلاصه اینکه . . . سراغ درمونگاهی در اون نزدیکی رو گرفت که من آدرس بیمارستانی در ملاصدرا را نشون دادم ، ولی اون گفت که باید تو هم بیای ! وقتی گفتم من برای چی ؟ گفت : خب ! این 70-80 تومن (منظور هزار تومنه) هزینه ش میشه ، من که نمیتونم همشو بدم ! اقلاً 50 تومنشو شما بده ، منم باقی شو میذارم و درمونش میکنم !!
چون کار واجبی توی مجتمع قضائی داشتم و خیلی عجله داشتم که بموقع برسم ، با اکراه و بی میلی ، و برای کم کردن شر یارو و رسیدن به کارم ، ناچارشدم تن به خواسته ش بدم و پول رو دادم و درحالی که بشدت احساس مغبون شدم میکردم ، به کارم رسیدم !!
2- هفته گذشته ، روز 5 شنبه در خیابان برزیل داشتم میرفتم بسمت جنوب که برم تو کردستان ، بازهم همون صدای «تق» . . . و مردی که توی آینه دیدم دستش رو گرفتـه و . . . . ایضـا بقیه قضایا تکرار شد !
به راه خودم ادامه دادم ، ولی توی آینه دیدم که بلافاصله یک پراید از پارک دراومد و «آقا» رو سوار کرد و اومدن دنبال من ! انگار که میدونستن من توقف نمیکنم !
منو تا کردستان تعقیب کردن و بالاخره علامت دادن که بایستم ! وقتی که توقف کردم ، راننده پراید پیاده شد و اومد و با همون لحن مظلومانه ، از اینکه به دوستش "زدم و رفتم " گله کرد و گفت که دست دوستش بادکرده ! اولش فکر کردم "همون مرد" دفعه قبلیه ! تو دلم گفتم حتماً این حقه رو "یه دور" روی همه امتحان کردن که دوباره نوبت من شده !! ولی وقتی رفتم جلو دیدم نــه ! یکی دیگه س !! دوباره همون داستان و مچ دست بادکرده و همون حرفا . . . ولی این دفعه دیگه من دستشون رو خونده بودم ! چون حساب کردم این یارو هم قد و قواره اش جوری نیست که مچ دستش به آینه ماشین من بخوره ! و آینه من حدود آرنج اون میشه ! وقتی که سراغ درمونگاه رو گرفت ، من داشتم تو ذهن خودم آدرس پاسگاه پلیس رو پیدا میکردم ! و وقتی گفت که هزینه «آتل» و درمان حدود 100 هزارتومان میشه (حتماً نرخ تورم را خیلی بیشتر از حد اعلام شده حساب کرده بود !! ) و از من خواست که یا بدهم و یا ببرمش درمونگاه ، با کمال عصبانیت و با خشونت گفتم : اِ . . . اینجــوریه ؟؟ خیـلی خب ! بشین بیا دنبـال من! اول میبرمتون پیش پلیس ، بعدش میریم درمونگاه !! و راه افتـادم ! ولی وقتی به اولین خروجی ، که بطرف پاسگاه پلیس ملاصدرا – چهارراه شیراز میرفت پیچیدم ، توی آینه دیدم که «آقایـون» ، مستقیم رفتن و زدن به چاک ! گویا از خیر (شایدم شــرّ لو رفتن ) این یه فقره گذشتن و رفتن دنبال طعمه دیگه ای که قضیه براش نا آشناس ! و بقول معروف «عطای مـرا به لقایم بخشیدند !»
خواستم این تجربه شخصی را بهمه دوستان بگم ، تا گول اینجور شیادان و کلاهبرداران «مبتکر (!)» را نخورین !
لطفا به همه دوستان اطلاع بدین که دست اینجور آدما رو بشه !
[ جمعه 91/5/6 ] [ 9:26 عصر ] [ Mohajer 145 ]
[ نظرات () ]
[ چهارشنبه 91/5/4 ] [ 1:16 صبح ] [ Mohajer 145 ]
[ نظرات () ]
خبرگزاری فارس: دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی ترانه «آرمیتا» را با شعر «محمدمهدی سیار» و صدای «حامد زمانی» درباره فرزند شهید «داریوش رضایینژاد» منتشر کرد. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910503000614 [ چهارشنبه 91/5/4 ] [ 12:26 صبح ] [ Mohajer 145 ]
[ نظرات () ]
[ دوشنبه 91/5/2 ] [ 8:31 عصر ] [ Mohajer 145 ]
[ نظرات () ]
[ یکشنبه 91/5/1 ] [ 5:31 صبح ] [ Mohajer 145 ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |