سفارش تبلیغ
صبا ویژن

السلام علیک یاامیرالمومنین
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

با اهدای سلام. متن زیر بخشی از نوشته ای است به یکی ازدوستانم که از  عدم موفقیت در ادامه تحصیل ناراحتی داشت. که در حقیقت نقدی است به بازار علم در جامعه ما. وقت ارزشمندتان اجازه داد نگاهی بفرمایید
 
................
حکایت تحصیل در کشور ما حکایت عجیبی است. دیدگاهی که به مقوله علم در کشور ما وجود دارد دیدگاه صحیحی نیست.

 چند وقت دیگر در کشور ولز کنفرانسی است از سوی سفارت ایران در لندن در خصوص تبادل علمی بین ایران و غرب که بنده نیز مقاله ای نوشته ام تحت عنوان تبادل علمی با جهان خارج چرا و چگونه؟ بنا به دلایلی ارسال نکردم که بعدا خدمت دوستان ارسال خواهم کرد. ما به مقوله علم دیدگاه درستی نداریم. آنقدر آفت دنیای علم  ما را در خود گرفته است که شناختن این افات خودش تبدیل به یک علم شده است: مسائل سیاسی، حاشیه ای، مدرک گرایی، توجه به پوسته، تقلید در علوم وارداتی، محدودیت فکری، عدم تعمق بخشی به علاقمندان به علم، اموزش نادرست علوم در دانشگاه و حتی در حوزه (مقاله ای تحت عنوان نقدی بر دانشکده های حقوق اخیرا خدمت دوستان ارسال کرده ام که نمونه ی است از این نوع آفت) غایت گرا نبودن، تفکرات مقطعی، دید ابزارگونه به علم نه معرفت شناسانه، ابزار برتری جویی و حتی تکبر و حتی متاسفانه یدک کشی عناوین دانشگاهی چون آقای مهندس، خانم دکتر...و مدارج دانشگاهی چون کارشناس ارشد، دکتری و حتی محل تحصیل و امثالهم در قابل فروش عمر به ثمن بخس
 
وقتی این موارد را مورد توجه قرار می دهیم باید از علم آموزی فرار کرد لذا از این منظر شما دغدغه ای نداشته باشید که همه اسیر دریافت یک مجموعه ای از اطلاعات هستند که عمر عزیز را در پایش قربانی می کنند و چه بهتر که شما به این مذبح نروید و از عدم موفقیت در این مسیر خوشحال باشید!...در این میان معدود افرادی هستند که به حال علم می گریند...من زجر می کشم از برخی از افراد فضای دانشگاه چه در لباس دانشجو و چه در لباس استاد یا محقق که چهره علمی می گیرند و کم هم نیستند... اینها عالم نیستند اینها دلال علم هستند. در حقوق می گویند که در عرف هم چنین است، دلال کسی است که در معامله سِمتی ندارد. طرفین یک معامله را به هم معرفی می کند و حق الزحمه ای می گیرد مانند بنگاه مشاور املاک، اینها نیز دلال علم اند از آقای علم اطلاعاتی می گیرند و منتقل می کنند به مخاطب و حق الزحمه ای می گیرند فرقش فقط این است که وجودش مانند حافظه یک کامپیوتر است که مورد معامله را در خود ذخیره می کند سپس منتقل می کند و حتی گاهی همه حافظه اش را نیز منتقل نمی کند و خیانت می کند چیزی که حتی یک کامپیوتر در لباس یک ابزار چنین نمی کند!!!. استادش آخر ماه و دانشجویش پس از کسب مدرک و تصرف یک کرسی اداری یا اجرایی و انتقال بخش کوچکی از اطلاعات گرفته شده حق الزحمه شان را دریافت می کنند. لذا نمی توانند از علم طلب کار باشند چون برای حق الزحمه چند روزی خدمت علم رفته اند (نه اینکه خدمت گزاری علم کرده باشند که این مقام بزرگی است) و حال نیز به مقصود نایل شده اند. متاسفانه قضیه دانشگاه ها و مراکز علمی امروز ما دقیقا همین شده است دلال پروری برای آقای علم...و هر چه هم اشتهای دلال که گاهی نیز واقعا فکر می کند توهم دارد در پی خدمت گزاری به علم است بیشتر باشد انتظار حق الزحمه بیشتری در عناوین مختلفی چون دریافت خوب، زندگی خوب، موقعیت اجتماعی خوب، عناوین خوب... بیشتر می شود، حتی برای نیل به این مقصود گاهی دلال علمی جهانی می شوند! مرزها را پشت سر می گذارند و عمری معمولا در غرب می گذرانند با این امید که فردا دلال خوبی باشند و با رنگ بهتری به مقاصد نایل شوند که این جنس دلالان علم را در غرب نیر کمتر ندیده ام فقط منتظر روز فارغ التحصیلی و دریافت مدرک هستند و افزودن یک عنوان بهتر جلوی نام ...در کشور ما نیز با پیدایش انواع مراکز به اسم علمی پولی، غیر پولی، مجازی و...رسیدن به این مقاصد بسی سهل شده است  و به ظاهر امتیاز. مدتی پیش دانجشویی تماس گرفت و سوال کرد که چه رشته ای در حقوق در بورس است و می توان پول خوبی در آورد!!!وووو اگر فکر می کنید غیر این است از خود سوال کنید وقعا برای چه مردم به فکر دانشگاه رفتن هستند؟ می روند معرفت پیدا کنند و نقش خود را در این عالم عالمانه ایفا کنند که افضل علوم است یا دلایل دیگری دارند؟ .
 
بلی، شاید در بادی امر دلالی علم نیز خوب باشد چه ایرادی دارد که برای اداره بهتر امورات زندگی از  طریق دلالی علمی وارد شویم؟ فردی کارگری می کند فردی نیز دلالی علمی؟ چه ایرادی دارد؟ فی نفسه ایرادی ندارد. اما سوال این است که آن علمی که ما را برای یافتن آن چنان تشویق کرده اند که اطلبوا العلم و لو به الثین در مقام آن نازل شده است (چون حرف پیامبر حرف خداست: ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی) این است؟ یا این همان العلم هو الحجاب الاکبر است؟ این نیست چرا که اگر این بود ما باید هر روز نورانی تر می شدیم نه تاریک تر...معتقدم هر روز که از خواب بلند می شویم اولین چیزی که به یادمان بیاید مهمترین چیز وجود ما و دغدغه ما و مقصود ماست حداقل برای آن روز. امتحان کنید و تامل کنید که هر روز به دنبال چه هستید. این علوم رایج دانشگاهی هر روز ما را در یافتن خود که معرف نفس است و منتهی به معرفت حق می شود غریبه می کنند و مانند شلاقی هستند که بر پشت یک اسب چموش در یک بیابان وسیعی خورده می شوند تا هر چه بیشتر در بیایان رود و از بادیه دور تر شود ونهایتا راه خود را گم کند. این همه هم کلاس های فلسفه علم و حتی رشته هایی تحت این عنوان برگزار می شود...آخرش می خواهند چه بگویند؟ یا باید بگویند فلسفه علم دلال علم پروری است یا عالم پروری ، که دومی مطلوب است و در این فرض آیا همین اتفاقات که در فضای علمی ما هست عالم پروری می کند یا دلال علم تولید می کند در لباس عالم پروری؟ و شما ما ناراحت از اینکه در این فضا نیستید یا دیگران خوشحال که در این فضا هستند و به ظاهر بهره ای دارند؟
 
همین نقد را به مراکز علمی غربی نیز دارم که اینها واقعا دلال علم می پرورند. چرا که هدف دلال علم مادی طلبی است نه معنویت و معرفت طلبی، کاری که غربیان می کنند. اما ما در چهارچوبی نفس می کشیم که هر روز 5 بار معراج برای ما طراحی شده است: الصلاه معراج المومن...به خاطر همین است که عرفا سلام را اول کلام می دهند اما ما در پایان صحبت با خدا!!! چون داریم از معراج بر می گردیم و سلام می کنیم. در مبنای فکری ما دلال علم پروری جایی ندارد و حتی آنچه را که از عالم پروری به دست می آید معمولا نتیجه دلال پروری را نیز در خود جمع می کند. کدام عالم را دیده اید که گدا باشد؟ یا شان اجتماعی والایی در نظر دیگران نداشته باشد؟ یا کلامش نفوذ نداشته باشد و اقوالش مورد استناد واقع نشود؟
 
پس چه باید کرد؟ از یک طرف عموم مقهور تصمیم خصوص هستند و مسیر علمی در کشور چنین تبیین شده است که باید وارد فضای دانشگاههایی شد که خواسته یا ناخواسته نتیجه تلاش های آنها دلال علم به بار می آورد. حتی آنکه نیز به دنبال علم می رود اغلب می بینیم به دنبال خود علم می رود نه اهداف تبین شده از تحصیل علم که معرفت است. که به دنبال خود علم رفتن نیز حد کمال نیست. از طرف دیگر عموما راه دیگری نیست و جوان جویای امروز کجا رود؟ دو راه وجود دارد: علم را باید به عنوان ابزار دانست که ما را در مسیر تعالی درونی دستگیری می کند به شرطی که در این مسیر نیت درونی ما توجه به او باشد. که در این صورت از توقفات و حرکت های علمی معمول خود رنجیده نخواهیم شد. اما اگر بگوییم دیگران رفتند و ما عقب ماندیم از قافله و بدون رنگ او باشد باید ابتدا درون را اصلاح کنیم... فرد عالم در قیاس با جاهل طبیعتا اثرگزاری بیشتری دارد. اگر شما دکتر باشید در یک شرایط مساوی میزان تاثیر گزاری شما بیش از یک کارشناس است. پس چه بهتر علم را بگیریم حتی در همین دنیای دلال پروری و به عنوان ابزار به کار گیریم تا تاثیر واقعی را در وجود مخاطبان بگذاریم. حال نباید این حرف دلخوشی ساده باشد و بگوییم ما هم هدفمان این بوده است!!!! درونمان بنگریم ببینیم واقعا هدفمان خالصا این بوده است؟ آیا مسائل غیر این در نظرمان نبوده است؟ دستگیری و تاثیر گزاری مثبت و دعوت به حق نه به خود و من من نکردن در مکنون دل بوده است یا...؟ هر چه قدر ناخالصی باشد اهن ربای جذب شما ضعیف خواهد بود و شعاع تاثیرش تنگ تر و گاهی حتی در افراد خانواده خود نیز تاثیر نخواهی گذاشت.
راه دیگر این است که دلال علمی کنیم تا امورات ظاهری زندگی فردی و اجتماعی بگذرد و هر چه دلال قوی تری باشیم این امورات بهتر تامین خواهد شد و معرفت را در جای دیگری بجوییم نه در فضای علمی کنونی. این راه نیز فی نفسه ایرادی ندارد اما نمی تواند عطش جوینده واقعی را فرو نشاند چرا که در این فض جوینده واقعی بخشی از اوقات خود را به غیر حق گذرانده است...
بهترین راه همان راه اول است که علم موجود در فضای دانشگاهی رایج را ابزاری بنگریم که می تواند معرفت به بار اورد چرا که در فضای آن می توان به تفکر دورنی پرداخت و بر دیگران تاثیر مثبت نهاد که پیامبر اکرم ما گفته اند: یا علی  اگر کسی به دست تو هدایت شود بهتر است از هر انچه آفتاب بر آن می تابد. آنچه در این میان مهم است این  است که وقتی علم رایج را ابزار می نگری برای استفاده بهتر از این ابزار نیز علم لازم است!!! این علم همان علم واقعی است که یقذفه الله فی قلب من یشاء. است و با تزکیه درون به دست می آید. در جهان غرب این تزکیه دشوار تر است مگر اینکه خود را محبوس کنی در نهان و در آشکار. برخی از مدعیان خلاف این قول تاثیر تدریجی این دشواری را چندان درک نمی کنند و شاید رشد فکری را به کم رنگ کردن ضمیری صاف معامله می کنند و قانع می شوند
 
   در این میان سخن خواجه حافظ شنیدنی است: رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس/ گویا ولی شناسان رفتند از این ولایت. حضرت حافظ از لفظ گویااستفاده می کند یعنی هنوز امیدی دارد و انگار سوال می کند که کجا رفته اند این ولی شناسان؟ در فضای دانشگاهی ما نیز گویا عالم شناسان و عالم پروران و علم جویان واقعی رفته اند که باید انها را فراخوان کرد و مجددا در محضرشان نشست و با ورق زدن کتب دانشگاهی آن علم به بار نمی آید.

منبع: ایمیل آقای دکتر حبیب زاده که در انگلیس مشغول به تحصیل است.


[ پنج شنبه 90/3/5 ] [ 7:35 عصر ] [ Mohajer 145 ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 98
بازدید دیروز: 13
کل بازدیدها: 372165