سفارش تبلیغ
صبا ویژن

السلام علیک یاامیرالمومنین
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

در یکی از این روزهای خوب خدا، برای خوردن نهار به دانشکده رفتم. نیازی به تعریف از غذا نیست. غذا را که خورم شصتم یا شستم  خب دار شد که این نهار با وجود اینکه مثل قیمه های دیگر با کیفیت بود، یه چیز دیگه ای بود.و تغییرات خاصی در بدنم ایجاد کرد و شب شکََّم به یقین تبدیل شد. بله مسموم شده بودم و گلاب به روتون گرفته بودم. چشمتون روز بد نبینه آن شب هِی استفراغ  می کردم وبه wc میرفتم.    روز بعد به ناچار راهی بیمارستان شدم و بعد از معاینه وتزریق آمپول ونسخه، با دلی نسبتا آرام اما متلاطم به خوابگاه آمدم. همان طور که از دست زمین وزمان خوشحال بودم و ابدا به مسئولین دانشکده چیزی نمی گفتم!!! ناگهان فکری به ذهنم رسید و آن را چند ساعتی در اعماق فکرم نشخورا کردم.  که چقدر جسم وبدن آدمی حساس است که با ورود غذای آن روز دانشکده در پوست خود نگنجید و کار دستمان داد. حالا واقعا علاوه بر جسم، روح آدمی نیز  به غذاهایی، مثل غذای دانشکده نیاز داردیا نه؟ اولین جوابی که به ذهنم آمد این بود که آیکیو معلومه که نه! چون اگر روح به غذا احتیاج داشت خیلی وقت ها پیش به فکرش می افتادی نه بعد از 20سال.  فقط بدن است که از بدو تولد به غذا احتیاج دارد . بعدش هم اصلا کجا دیده اید که بنویسند مطب دکتر فلانی دارای تخصص تغذیه ی روح از دانشگاه بَهمان ..ولی تادلت بخواد متخصص و فوق تخصص در مورد تغذیه  وجود داره.بعد گفتم ولش کن تا حالا هیچ احساس نیازی در مورد غذای روح و روان نکرد ه ام یعد از این هم روش.( چند روز بعد) همان طور که داشتم با خاطرات دانشگاه قبلیم و با حسرت کتاب هشید مطهریره را ورق میزدم ناگهان در کتاب حکمت ها واندرزها مبحث فقر معنوی صفحه 241 میخکوب شدم و یاد قیمه آن روز دانشکده و آمپول هایی که خورده بودم افتادم و بدنم مور مور شد وای وای چه دردی داشت!( ... آدمی باید به همان اندازه که درباره معاش‏ خود فکر می‏کند درباره غذای روح خود نیز بیندیشد ،. علی علیه السلام می‏فرماید : " چرا مردم اگر در شب تاریک آنها را بر سر سفره‏ای بنشانند ، تا چراغ را روشن نکنند دست به غذا دراز نمی‏کنند و اما اگر بر سر سفره فکری‏
بنشینند هیچ در اندیشه نمی‏شوند که چراغ عقل را روشن کنند تا با چشم‏ بصیرت ببینند این غذای روحی که وارد روحشان می‏شود چه نوع غذایی است " . همان طوری که غذاهای جسمانی بعضی مقوی و بعضی ضعف آور است ، بعضی‏
نشاط انگیز و بعضی مقوی و بعضی ضعف‏آور است ، بعضی نشاط انگیز و بعضی‏ سستی آور و بی حال کننده است ، بعضی موجب سلامت و بعضی مسموم کننده‏ است ، غذاهای فکری نیز همین طور است ، تعلیماتی که آدمی فرا می‏گیرد و کتابهایی که مطالعه می‏کند و مقالاتی که می‏خواند و سخنرانی‏هایی که گوش‏ می‏کند از لحاظ اثر همه یکسان نیستند ، بعضی ها راستی فکر و اراده را قوت‏ می‏بخشد و بعضی یأس و نومیدی می‏بخشد . بعضی از تعلیمات است که آدمی را به حیات و زندگی و نظام آفرینش خوشبین می‏کند . تعلیمات دینی اگر به‏ صورت درستی آموخته شود ارزش حیات و زندگی و هدف آن را بالا می‏برد و نظام آفرینش را محبوب و دوست داشتنی می‏کند ، آدمی را به سرنوشت‏ دیگران علاقه‏مند می‏سازد ، و اما بعضی تعلیمات دیگر است که حیات و زندگی‏ را در نظر انسان بیهوده و بی هدف و خلقت را عبث معرفی می‏کند ، روحیه‏
آدمی را نسبت به همه چیز و همه کس حتی نسبت به خودش بدبین می‏نماید . تعلیمات بسیاری از افرادی که خودشان روحیه ضد دینی دارند همین اثر را دارد . در حوادث روز که به وسیله روزنامه‏ها ثبت می‏شود مکرر می‏خوانیم که‏
فلان جوان خودکشی کرد و نامه‏ای از او به دست آمد که نوشته است احدی‏ مسؤول قتل من نیست ، من خودم شخصا دست به این اقدام زدم ، علت اصلی‏ مطلب این است که از زندگی خسته شدم . بعد که تحقیق کرده‏اند دیده شده که کتابهایی که مورد مطالعه این موجود بدبخت بوده‏ کتابهایی بوده که به وسیله یک بدبخت تر از خود او مبنی بر بدبینی و بدگویی از حیات و خلقت نگارش یافته است . اگر احصا بشود معلوم می‏شود که این گونه کتابها چقدر اشخاصی را به زندگی بی علاقه کرده و چه روحیه‏های‏ سالم و معصومی را مشوق کرده و چه خانواده‏هایی را متلاشی کرده و چه عزمهای‏ راسخی را از بین برده است . اگر کسی مثلا بستنی مسمومی بخورد به فاصله چند ساعت اثرش ظاهر می‏شود و فورا به بیمارستان منتقل می‏گردد و آن بستنی فروش هم تحت تعقیب قرار
کرده و کمتر کسی هم متوجه شده که این متاع تقلبی است . آیا باور می‏کنید که این روحیه تنبل و جامد و سرد و خشک ما معلول همان متاعهای تقلبی روحی‏ است ؟!...)

 واقعا میخ کوب شدم .. چقدر به لحاظ ذهنی مسموم و روم به دیوار ... شده بودم که خودم خبر نداشتم. دستمو داغ کردم که دیگه هر کتابی نخونم، هر سخنرانی گوش ندم ودیگه هر سایتی نرم، با هر کسی چت نکنم. 

 الان که داشتم دفتر یادداشت سالها  پیش رو ورق میزنم اما این سوال هنوز برام بی جواب مونده که وقتی از لحاظ ذهنی مریض شدم چه طور بفهمم وبه پیش چه دکتری برم؟؟


[ دوشنبه 88/1/17 ] [ 5:33 عصر ] [ Mohajer 145 ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 160
بازدید دیروز: 28
کل بازدیدها: 370931